به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ «مایکل جی. سندل» استاد دانشگاه هاروارد در رشته دولت و فلسفه سیاسی، از برجستهترین صاحبنظران در زمینه فلسفه سیاسی معاصر غرب و از چهرههای مطرح در مکتب جماعتگرایی است. او در بخشی از دوران دانشجویی خود، شاگرد «چارلز تیلور» دیگر اندیشمند جماعتگرا بود. شهرت و اهمیت سندل بیش از هر چیز برخاسته از کتاب اثرگذارش با عنوان «لیبرالیسم و محدودیتهای عدالت» است که در 1982 در نقد اندیشه و آرای «جان رالز» دیگر فیلسوف سیاسی معاصر آمریکایی نوشته شد و از همان هنگام، سربرآوردن یکی از منتقدان مهم لیبرالیسم در آمریکا را نوید داد.
مخاطب ایرانی احتمالا با «جان رالز» بیش از «مایکل سندل» آشناست؛ مناقشاتی که در ایران بر سر خوانشهای جدید از عدالت صورت گرفت، بیشتر از هر فیلسوف دیگری که درباره عدالت قلم زده، نام رالز را بر سر زبانها انداخت، این مناقشات تا مدتها میان چهرههای فکری ایرانی وجود داشت و بخش مهمی از آن هم به فضای ژورنالیستی راه یافت و بدینترتیب جان رالز را به چهرهای تقریبا شناخته شده در ایران تبدیل کرد.
از سوی دیگر، اگر چه از هر دوی این شخصیتها کتابهای مهمی به فارسی ترجمه شده است، اما راولز به عنوان چهرهای که نظریهاش در باب عدالت خیلی زود در سراسر جهان به مباحثات نظری بسیاری دامن زد، در ایران هم مورد توجه موافقان و مخالفان او قرار گرفت. اما سندل از این نظر جنجال کمتری به پا کرده و به همین دلیل هم کمتر از راولز مورد توجه قرار گرفته است.
کتاب مهم و محوری جان رالز با عنوان «نظریهای در باب عدالت» مدتهاست به فارسی ترجمه شده و در کنار این دو منبع اصلی، بسیاری از مراجع تشریحی مکتوب هم به فارسی وجود دارد که به شرح و نقد نظریات این فیلسوف برجسته در خصوص عدالت پرداخته است. در خصوص آثار سندل اما، تا جایی که نگارنده اطلاع دارد، غیر از کتاب محوری و اصلی مایکل سندل که عنوانش در بالا آمد، چند کتاب دیگر از او هم به فارسی ترجمه و منتشر شده است که «آنچه با پول نمیتوان خرید؟»، «عدالت؛ چه باید کرد؟»، «اخلاق در سیاست» و «انسان بینقص» از جمله آنها است. به هر ترتیب باید پذیرفت که مایکل سندل با همه اهمیت و نفوذش در غرب، در ایران جزو فیلسوفان مهجور بوده و کمتر به اندیشههایش رجوع شده است.
آنچه بهانهای شد تا در اینجا به پیوند و ارتباط رالز و سندل نگاهی بیاندازیم، کتابی است که اخیراً در ایران تالیف و منتشر شده که محور اصلی آن واکنشی است که مایکل سندل به نظرایات جان رالز درباره عدالت دارد. این کتاب به قلم «یوسف شاقول» و «اکرم نوریزاده» نگاشته شده است و انتشارات دانشگاه مفید قم آن را به منتشر کرده است. عنوان کتاب چنین است: «جان رالز از نگاه مایکل سندل».
محور اصلی این کتاب مربوط به نقدهای اساسی سندل به نظریه عدالت رالز است و ما برای معرفی بهتر این اثر نگاهی به اندیشههای این دو متفکر بزرگ فلسفه سیاسی در دوران معاصر، کیفیت نقدهای سندل به رالز و نوع پرداخت کتاب «جان رالز از نگاه مایکل سندل» خواهیم پرداخت. کتابی که محتوای آن از رساله دکتری «اکرم نوریزاده» اخذ شده و حالا در قالب کتابی حجیم (بیش از 500 صفحه) در اختیار علاقهمندان فارسیزبان به فلسفه سیاسی قرار گرفته است.
***
«سندلِ» جماعتگرا در مقام منتقد «رالزِ» لیبرال
سندل از منتقدان جدی رالز است و در طول مدتی که درباره عدالت اندیشیده و قلم زده است، همواره نیمنگاهی به آثار و نظریات رالز داشته است. سندل در این انتقادات عموماً از موضع یک اندیشمند جماعتگرا به آرای جان رالز پرداخته است؛ موضعی که به صراحت میتوان گفت منظری وسیعتر از آنچه لیبرالیسم خود را به آن محدود کرده، دارد. در جماعتگرایی منظری وسیعتر، کلیتر و با جزئیات بیشتری نسبت به انسان، جامعه و مناسبات انسانی-اخلاقی موجود در دل جامعه اتخاذ میشود. اما باید به یاد داشت که اتخاذ چنین رویکردی (جماعتگرایی) به معنای خروح از پارادایم و گفتمان لیبرال نیست؛ یعنی نگاه جماعتگرایان به مسئله عدالت، با وجود همه چالشها و مناقشاتی که با رویکرد لیبرال داشته و دارد، اما به طور کلی آنها را هم باید در درون گفتمان و پارادایم لیبرالیسم فهمید، نه بیرون از آن. بدین وجه نقد سندل به رالز یا کلیت نظام لیبرال، اگر چه ممکن است در ظاهر شباهتهایی به نقدهای چپگرایان و مارکسیستها داشته باشد، ولی این صرفا ظاهر امر است و ظواهر نباید خواننده هوشیار را فریب دهد؛ به این اعتبار میتوان گفت نقد سندل به رالز تا حد زیادی یک نقد درونگفتمانی است و در اعماق این نقدها، بیشتر تلاش میشود که راههایی برای نجات لیبرالیسم واقعاً موجود، از یکسونگریها و تنگنظریها یافته شود. همچنین این تلاشها بیشتر به مثابه راههایی در نظر گرفته میشود که از نظر لیبرالها باید با طی کردن آنها به تکمیل پروسهای پرداخت که در روند تاریخیاش، مدام محتاج تکمیلتر شدن و بهروزرسانی شدن است. ذکر این نکته برای فهم نسبت رالز و سندل و نقدهای دومی بر اولی امری اساسی به نظر میرسد.
مایکل سندل اندیشمندی پرکار و پویاست. آثار او عموما پیرامون موضوعاتی مهم مانند «نقد لیبرالیسم»، «مسئله عدالت»، «اخلاقی زیستن»، «پیوند سیاست و اخلاق اجتماعی» و... است. او در کنار تدریس فلسفه سیاسی در دانشگاه هاروارد، سلسله سخنرانیهای پر مخاطبی با موضوع «شهروندی نوین» و «درسگفتارهای عدالت» در انگلیس و ایاالت متحده برگزار کرده است و به واسطه این برنامهها آوازه فراوانی در محافل فلسفی و سیاسی ایالات متحده و انگلستان پیدا کرده است. سخنرانیهای پرمخاطب او درباره مسائل عینی و انضمامی زندگی اجتماعی و فرهنگ عمومی، در میان مردمان عادی شهرت هم برای او اعتبار و شهرت زیادی دست و پا کرده و همه اینها باعث نفوذ بسیار او در جوامع غربی شده است.
اگر چه او را از نظر فکری وابسته به مکتب جماعتگرایی میدانند، اما خودش از این برچسب راضی نیست و تمایلی ندارد آن را بپذیرد. شاید بیشترین عامل ارتباط و نسبت دادن او به جماعتگرایان، همین نقدهایی باشد که سندل در خصوص نظریه عدالت جان رالز مطرح کرده است؛ از این نظر که عموم این نقدها درونمایهای مشترک با نقدهای دیگر جماعتگرایان به رالز دارد. خود سندل توضیح میدهد که اندیشههای من در تقابل با نظریه عدالت رالز، قرابتهایی با جماعتگرایی دارد، اما من همه مواضع جماعتگرایی را نمیپذیرم، بلکه بیشتر میتوانم بگویم دیدگاه من به رویکردهای الاهیاتی و کمالگرا نزدیک است.
جماعتگرایی معمولا به عنوان پاسخ و عکسالعملی به نظریه عدالت رالز و فردگرایی افراطی آن شناخته میشود و به طور کلی محتوای ایجابی تفکرات این نحله را باید از درون نقدهایی که آنها بر لیبرالیسم و فردگرایی افراطی آن دارند، بیرون کشید. به عبارتی، نقطه اشتراک اندیشههای جماعتگرایان، نقد فردگرایی افراطی و نادیده گرفتن و تقلیل ارزش جامعه و جماعت در شکلگیری هویت فرد، در نظریات و آموزههای لیبرالی است. بر این مبنا وجه جامعهگرا بودن سندل این است که وی بر لزوم توجه به نقش جامعه بر شکلگیری هویت فرد تاکید ویژه میگذارد و این از نظر او همان چیزی است که رالز از آن غفلت کرده است. سندل اعتقاد دارد که نظریه رالز فاقد درکی درست از معنا و اهمیت جماعت است. او این نظر را مطرح میکند که لیبرالیسم در حمایت از ایدههای «تقدم بر حق بر خیر»، «در پرانتز گذاشتن باورهای دینی و اخلاقی» و «پذیرش دولت بیطرف» به خطا رفته و معتقد است که در یک جامعه مطلوب باید آموزههای جامعه اخلاقی وجود داشته باشد و هر حکومتی باید افراد و آحاد جامعه را به پیگیری زندگیهایی که در سنت آن جامعه، خیر و نیک تلقی میشود، تشویق کند؛ به همین دلیل، دولت و حکومت نمیتواند نسبت به نوع زندگی مردم بیطرف باشد.
سندل در کتاب «نابسامانیهای دموکراسی» در راستای همین نقد بر لیبرالیسم بیطرف که در دموکراسیهای موجود در کشورهای لیبرال تبلور یافته، هواخواهی خود را از حکومت جمهوریخواه مدنی ابزار کرده و تمایلش را به نقش فعال دولت و حکومت در تربیت شهروندان نیکو و بافضیلت نشان میدهد؛ چنین نظام حاکمهای از نظر سندل سعی میکند با نهادهای سیاسی و تنظیمات اقتصادی مناسب، اخلاق خوبی را در میان شهروندان رواج دهد. بدین ترتیب ملاحظه میشود که سندل همانطور که خودش هم میگوید در مقام یک متفکر «کمالگرا» بسیار نگران رواج بیاخلاقی در قاموس گرایش به سودگرایی و آزادی افراطی راهیافته در جوامع لیبرال است و این او را به یکی از منتقدان جدایی فضیلت از سیاست، بر زمین ماندن فضائل و ارزشهای انسانی در استدلالهای اخلاقی شهروندان است. این مسئله چیزی است که به زعم نویسندگان کتاب «جان رالز از نگاه مایکل سندل» میتواند آرای سندل در ایران را واجد اهمیت کرده و عموم ایرانیان اعم از مسئولان، سیاستمداران و شهروندان را با بسیاری از دغدغهها و نگرانیهای او همراه کند.
از سوی دیگر انتقادهای سندل به لیبرالیسم، معطوف به برداشت وظیفهگرایانه از لیبرالیسم است که در اندیشه کسانی چون کانت و بویژه خود جان رالز در دوران معاصر تجلی یافته است. سندل میکوشد در پرتو مقولاتی چون «فرد یا اجتماع؟»، «حق یا خیر؟»، «بیطرفی دولت یا مداخلهجویی دولت؟» و «جهانشمولی یا زمینهمندی؟» نشان دهد که طرح فکری رالز در کتاب نظریه عدالت با مشکلات جدی و حلنشدنی روبهرو است. سندل مدعی است که اساسا انسان (شهروند)، جدا از جامعه و بیتعهد و بیتکلیف نسبت به آن پدید نمیآید. از این دیدگاه، انسان در برابر دیگران و خیر و شر و نیکبختی و سیهروزی آنان در دل جامعه مسئول و متعهد است. بدینسان، در برابر انسان فارغ البال و گسسته از غیر در لیبرالیسم سیاسی رالزی که بنا بر فرض اولیه او در وضعیت «پس پرده بیخبری» یا «حجاب جهالت» قرار دارد، سندل از انسان آگاه به وجه جمعی زندگی و متعهد به آن، و همچنین جای گرفته در اجتماع سخن میگوید. سندل تحلیل رالز از جامعه سیاسی را ضعیف و ناقص و شدیداً فردگرایانه میداند و میگوید در نگاه ابزاری رالز، افراد تنها خودخواهانه و برای برآوردن خواستهای شخصی به اجتماع روی میآورند.
وجه دیگری از اندیشه سندل که دستاویزی برای نقد جامعه و سیاست لیبرال قرار میگیرد، فقدان اخلاق در ساختارهای سیاسی جوامع لیبرال است. او قائل به بیاخلاقی سیاست کنونی است میگوید عدهای علت تلخکامی سیاست ما را تعهد اخلاقی بیش از اندازهاش میدانند، ولی من فکر نمیکنم درد ما این باشد؛ مشکل سیاست ما زیاد بودن بحث اخلاقی نیست، بلکه کمبود آن است. سیاست ما بیشتر یک طبل تو خالی و بیبهره از اخلاق و معنویت است. از دید سندل، بیاخلاقی سیاست کنونی چند علت دارد که مهمترین آنها، کوشش برای زدودن مفهوم زندگی خوب از گفتمان عمومی است. ما برای اینکه گرفتار کشمکشهای فرقهای نشویم، تأکید میکنیم که شهروند وقتی وارد حوزه همگانی میشود باید باورهای اخلاقی و معنویاش را پشت در بگذارد. ولی جلوگیری از ورود مقوله زندگی خوب به سیاست، با همه نیت خیری که ممکن است در پس آن باشد، راه را برای فخرفروشی بازار با منطق سود و تداوم سلطة اندیشة بازاری هموار کرده است و اندیشة بازاری، به سهم خود، زندگی سیاسی و اجتماعی را از اخلاق و معنویت خالی میکند و در این وضعیت باید سخت نگران «نابرابری» و «فساد» در چنین جوامعی بود.
به باور سندل، در وضع کنونی جوامع لیبرال و بازاری شده، ما شاهد ته کشیدن منابع اخلاقی و مدنی هستیم که پیشتر شأن و منزلت شهروندی افراد را تقویت و تثبیت میکرده است. او به این نتیجه میرسد که ساختارهای موجود در چنین جوامعی، همچون موانعی بر سر راه طرح و تقویت خیرهای متعالی فردی و اجتماعی عمل کرده است، در حالی که زندگی خوب زندگیای است که مصروف پیگیریهای جمعی برای تحقق بخشیدن به خیرهای مشترک شود. به نظر سندل این همان چیزی است که سیاست در دیدگاه لیبرالیستی، از انسان سلب کرده است. او اعلام میکند که سیاست امروز دیگر چیزی بیش از پیگیری رشد اقتصادی و پاسداری از انتخاب فردی نیست و این یک خلاء بزرگ برای ساست مدرن است. سندل با در نظر گرفتن اوضاع موجود و نقاط ضعف زندگی عمومی در جوامع لیبرال اظهار میکند که تنها با بازگشت به اخلاقیات است که میتوان خلاء سیاست مدرن را جبران کرد و این نیازمند توجه حداکثری به اهمیت جماعت و جامعه در شکلگیری هویت فرد است.
***
در راستای آنچه تا اینجا ذکر شد، نویسندگان کتاب «جان رالز از نگاه مایکل سندل» تلاش کردهاند به طور جامع نقدهایی که سندل به دیدگاه لیبرالیستی رالز وارد کرده را شرح و تبیین کنند. نویسندگان در مقدمهشان بر این کتاب نوشتهاند «هدف اصلی کتاب حاضر این است که مهمترین اندیشههای سندل و نیز موضع انتقادی او را در برابر اندیشههای رالز تبیین نمایند». این بررسی در کتاب «جان رالز از نگاه مایکل سندل» در پنج فصل تدوین شده است؛ در فصل اول کتاب کلیاتی درباره لیبرالیسم و جماعتگرایی بیان شده است. در فصل دوم به شرح مختصر مهمترین اندیشههای رالز که مورد انتقاد سندل بوده پرداخته شده است؛ از این رو مباحثی چون «جایگاه عدالت در نظر رالز»، « تفاوت میان اندیشههای رالز متقدم و متاخر»، «عدالت رویهای ناب»، «نظریه قرارداد»، «اصل تفاوت»، مفهوم شخص و جامعه در نظر رالز»، «پلورالیسم معقول» و «دولت بیطرف» طرح و تشریح شده است.
فصل سوم این کتاب ابتدا با بیان سیری تاریخی از اندیشههای مایکل سندل و مهمترین الگوهای فکری او و معنای جماعتگرایی، به تشریح آموزههای مهمی از اندیشههایش چون «جماعت»، «هویت»، «آزادی»، «جمهوریخواهی مدنی» پرداخته است. شرح نقدهای مایکل سندل بر آموزههای جان رالز به در فصل چهارم کتاب گنجانده شده است؛ در این فصل علیرغم پرداختن به نقدهای سندل بر حوزههای گوناگون لیبرالیسم و ابعاد مختلف نظریه عدالت رالز بر نقدهایی که او بر تاثیرات لیبرال دموکراسی بر قانون، سیاست و نهاد خانواده و... دارد هم تمرکز شده است. همچنین در همین بخش، آرای سندل در خصوص «خود نامقید»، «تقدم عدالت»، «نظریه قرارداد»، اصل تفاوت»، «تقدم خیر بر حق»، «دولت بیطرف» و... در نظر رالز مورد بررسی قرار گرفته است.
فصل پنجم و پایانی کتاب «جان رالز از نگاه مایکل سندل» متضمن شرح رویکردهای برخی متفکران معاصر درباره اندیشههای سندل و پاسخهای طرفداران رالز به نقدهای سندل است. در این فصل خواننده با شرح نظر متفکرانی چون «رزماری گارلند تامسن»، «دیوید پدل»، لوئیجینو برونی»، «لودویگ بکمن»، «ریچارد رورتی»، «الن هیورث» و «جین همپتن» درباره اندیشههای سندل و ارزیابی آنان از آموزههای سلبی و ایجابی او آشنا خواهد شد.
کتاب «جان رالز از نگاه مایکل سندل» نوشته یوسف شاقول و اکرم نوریزاده، در قالب کتابی 503 صفحهای، یا شمارگان 300 جلد و قیمت 65 هزار تومان توسط انتشارات دانشگاه مفید در زمستان 1397 منتشر شده و به بازار کتاب راه یافته است.
نظر شما